هر شب که دلم هوای کوی تو کند
با اشک شبانه جستجوی تو کند
در کربلا ماتم سراست امشب
روح شهیدان با خداست امشب
امشب شرر بر جان عالمین است
شب وداع زینب و حسین است
در کربلا امشب چه اضطراب است
شب وداع اصغر و رباب است
در کربلا امشب چه شور و غوغاست
حدیث وصل و قرب دوست برپاست
آنجا که تویی تمام خوبی آنجاست
آنجا که تو نیستی ندانم که کجاست
هستی به ثری ور به ثریا اما
آن مسکن ثابت تواندر دل ماست
خدایا!
کجاست...
کجاست بقیه ا...
کجاست آرزوی ما...
کجاست خوشبو کننده دلها...
کجاست یا بن الحسن ...
جوینده خون شهیدان کجایی...؟
پاک ترین انسان روی گیتی کجایی...؟
الهی!
به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب نورم ده.
الهی!
راز دل نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر
الهی!
اگر از من پرسند کیستی، چه گویم؟
الهی!
چون تو حاضری چه جویم، چون تو ناظری چه گویم.
الهی!
عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه باید کرد؟
امام ایستاد و خطبه ای کربلایی خواند : « اما بعد... می بینید که کار دنیا به کجا کشیده است ! جهان تغییر یافته ، منکَر روی کرده است و معروف چهره پوشانده و ازآن جز ته مانده ظرفی، خرده نانی و یا چراگاهی کم مایه باقی نمانده است . » «زنهار ! آیا نمی بینید حق را که بدان عمل نمی شود و باطل را که ازآن نهی نمی گردد تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود؟ پس اگر اینچنین است ، من درمرگ جز سعادت نمی بینم و در زندگی با ظالمان جز ملالت . مردم بندگان حلقه به گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست؛ آن را تا آنجا پاس می دارند که معایش ایشان از قِبَل آن می رسد ، اگر نه ، چون به بلا امتحان شوند ، چه کم هستند دینداران .»ادامه مطلب...